تپه نور الشهدا؛ دریچه ای رو به آسمان

در سال ۱۳۴۳ دیده به جهان گشود. در خانواده ای مذهبی و مبارز در خیابان خاوران، میدان خراسان تهران رشد و نمو کرد. در کوران انقلاب اسلامی هم پای خانواده و سایرین در تظاهرات بر علیه رژیم طاغوت حضوری فعال داشت. اگر چه پدرش در خرداد ۴۲ وارد این عرصه شده بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی در قامت سبزپوشان کمیته به حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی ابتدا در کسوت یک بسیجی پرشور و در ادامه به عنوان پاسدار انقلاب در جبهه های نبرد به مصاف با دشمن بعثی شتافت. در طول این ایام توفیق بهره مندی و خدمت در محضر بزرگانی همچون شهید مصطفی ردانی پور، جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان و حاج احمد کاظمی و دیگر بزرگان را پیدا نمود.
یک پایش را در خرداد سال ۶۱ در عملیات بیت المقدس در خرمشهر به یادگار می گذارد. ولی این جراحت مانع از تداوم حضورش در جبهه های جنگ نمی شود و تکلیف را از دوش خود ساقط نمی کند.
پدرش در سن ۵۱ سالگی در سنگرهای نونی در عملیات کربلای ۵ آسمانی می شود اما او همچنان تا پایان جنگ حضوری فعال در عرصه تعاون رزم ایفاء می کند.پس از قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ همچنان در این خط باقی می ماند. اواخر سال ۶۷ با همکاری تعاون لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) مادران و پداران شهدا را در قالب کاروان راهیان نور به مناطق عملیاتی هدایت می کند.در سال ۷۰۰ به دلیل تجارب بالا در تعاون رزم، وارد کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح می شود و خدمات ارزنده ای در دو بخش تفحص شهدا و همچنین تشییع و تدفین شهدای گمنام در نقاط خاص از خود بجا می گذارد. هم اکنون نیز این همکاری تداوم دارد کسانی که پیشینه اش را دارند می دانند صبر و استقامتش در امور ستودنی است به دلیل همین سوابق می توان گفت وی گنجینه ای گرانبها از خاطرات و اتفاقات را در سینه دارد که استخراج آن شاید مدت ها به طول بیانجامد.
لذا در سالگرد تدفین ۸ شهید گمنام تپه نورالشهداء بهانه مناسبی بود تا نقبی به این اتفاقات بزنیم، چرا که او یکی از دست اندرکاران اجرایی این طرح بود و او کسی نیست جز ذاکر اهل بیت "علیرضا غلامی" …
شما را به ملاحظه ماحصل این گفتگو دعوت می نماییم:

جناب آقای غلامی برای شروع می خواهیم چرایی تدفین شهدای گمنام در نقاط خاصی را بدانیم؟ این موضوع چقدر اهمیت دارد؟
ـ علل مختلفی بر این موضوع مترتب است. در طول هشت سال دفاع مقدس رقمی حدود ۵۰۰۰ شهید گمنام در گورستان های معروف سراسر کشور از جمله بهشت زهرا(س) تهران خاکسپاری شد.
به دنبال این بودیم با تدبیری خاص در حرکتی ملی مردم را به شهدا نزدیکتر و دسترسی نیز سهل الوصول تر باشد. این می توانست تذکری غرورانگیز بر گذشته نه چندان دور برای عموم مردم بویژه نسل های آتی و جوان باشد.
به جرأت می توان گفت دفاع هشت ساله جوانان این مرز و بوم در برابر دشمن متجاوز تا دندان مسلح که از هیچ حربه ناجوانمردانه ای در جنگ بر علیه ما دریغ نکرد از افتخاراتی است که نمونه اش در تاریخ دریافت نمی شود. خُب این افتخارات چگونه باید به نسل های آتی منتقل شود؟ البته روش های متفاوتی وجود دارد، یکی از آنها همین حرکت فرهنگی است.
در این خصوص توجه تان می دهم به اشاره بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران که فرمودند: «شهدا مظهر قدرت ایران هستند» مقام معظم رهبری نیز در جایی فرمودند: «زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست»
شاید بتوان گفت تدفین شهدا آن هم فقط در گورستان ها به نوعی بی تدبیری باشد. در برهه ای از زمان احساس شد نیاز است شهداء بین مردم بیایند تا فرهنگ ایثار در بطن جامعه احیاء و نهادینه بشود. از سویی دیگر دشمنان ما می دانند اگر در آینده جنگی با ملت ایران اتفاق بیافتد، قدرت بازدارندگی جوان مسلمان و معتقد ایرانی به قدری بالاست که نمی توانند به راحتی با آن کنار بیایند. پس با ابزارهای گوناگون به دنبال سیطره بر نسل جوان و خارج کردن آنها از فضای معنوی است.
فرض کنید اگر جنگ تحمیلی در دوره هشت ساله اش اتفاق نمی افتاد؛ با توجه به کینه توزی دشمنان انقلاب اسلامی به سرکردگی آمریکا، اسرائیل و اجانبش در آینده چه بسا به مراتب جنگ های شدیدتری اتفاق می افتاد.
ولی اکنون همگان می دانند اگرچه ممکن است آغازگر تجاوزی باشند ولی پایان دهنده آن نخواهند بود لذا حساب دست آنها آمده.
 اینجا یک سؤال در بحث فرهنگ سازی مطرح می شود، چگونه روحیه ایثار و شهادت را در بطن جامعه باید حفظ و از همه مهمتر نهادینه کرد. بنابراین در بحث شهدا و انتقال فرهنگ ارزشی باید به گونه ای عمل کرد تا جوانان کشور همواره تاریخ حماسی گذشته خود را مشاهده کنند پس باید یک تعریف عینی ارائه و سازوکار مناسبی برای آن اندیشیده شود.

شما ببینید، کشورهای سوسیالیستی و دول غربی درگیر در جنگ های جهانی اول و دوم چه بسا به زور و تجاوزگری بر مردمان دیگر کشورها سیطره پیدا کردند ولی پس از گذشت سالیان سال هنوز به انحاء مختلف از آن دوران در قالب فیلم، موزه سازی، قهرمان پروری، برگزاری مراسم ملی مختلف و غیره برای خود افتخار جعل کرده و از همه مهمتر فرهنگ سازی و بهره برداری می کنند!
اما در نقطه مقابل در مقطعی از تاریخ در دوران اصلاحات متأسفانه شاهد زیر سوال رفتن افتخارات هشت سال دفاع مقدس بودیم …! که در جای خود بحث خواهد شد.
 تدبیر مسئولین امر برای مقابله با این تفکر غلط آن ایام تشییع گسترده شهدا در سراسر کشور در قالب کاروان های شهدا و همچنین تدفین شهدای گمنام در نقاط خاص بود. حال اهل فن و کارشناسان موضوع جا دارد در این خصوص بیشتر تجزیه و تحلیل داشته باشند که چقدر در این امر موفق بودیم.


مکان یابی محل تدفین شهدای کلک چال چگونه انجام شد؟
خود سردار باقرزاده مکان را شناسایی کردند. و این موضوع برمی گردد به سال ۱۳۸۰ در اولین جلسه همه ما را خواست و موضوع تدفین شهدای گمنام را طرح کردند. برخی دوستان که در جلسه حاضر بودند در ابتدا با تردید به موضوع نگاه می کردند ولی با دلائل متقن و توضیحات آقای باقرزاده افراد توجیه شدند و متفقاً به این نتیجه رسیدیم که شهدا در کلک چال طی مراسمی با برنامه ریزی و سازماندهی باشکوهی تشییع و تدفین شوند. نقطه ای که بعدها به تپه «نورالشهداء» معروف شد.
مکان هم باغ گیلاسی است در ارتفاع ۲۸۰۰-۲۷۰۰ متری از سطح زمین. از پارک جمشیدیه تا آنجا حدود ۳۰/۱ الی ۲ ساعت پیاده روی دارد.
این نقطه تقریباً با اردوگاه باهنر تهران که متعلق به آموزش و پرورش است حدود یک کیلومتر فاصله دارد. البته در ابتدا این قطعه به آموزش و پرورش تعلق داشت. مساحت باغ تقریباً یک هکتار می باشد که پیشینه ۴۰۰ ساله دارد. در مجموع جا نمایی شهدای گمنام در باغ توسط سردار باقرزاده صورت گرفت.


چه پارامترهایی برای مکان یابی تدفین شهدای گمنام از جمله شهدای کلک چال وجود دارد؟
ـ دو گونه معیار وجود دارد، معیارهای سلبی یعنی مواردی که نباید وجود داشته باشد مانند عدم وجود معارض، اشتهار به بدنامی، عدم امنیت و دسترسی محدود عموم، عدم امنیت و آرامش و … که موجب وهن شهدا نشود. معیارهای دوم معیار ایجابی است یعنی مواردی است که باید وجود داشته باشد مانند حریم مناسب، دسترسی مناسب، دارای منظره و چشم نواز باشد، قابلیت ساخت و ساز داشته باشد. دارای وضعیت فرهنگی سیاسی و اجتماعی با کاربری وحدت آفرین باشد. همچنین قابلیت برگزاری اجتماعات را داشته باشد. بنابراین اگر درخواستی هم داشته باشیم براساس مبناء و معیار خاصی مورد بررسی و ملاحظه قرار می گیرد.


از چالش های فرا روی تدفین شهدای گمنام به ویژه در کلک چال بیشتر صحبت کنید؟
ـ برنامه تشییع و تدفین مصادف بود با دولتمردان اصلاحات، همانطور که عرض کردم بزرگترین چالش فرا رو مخالفت و کارشکنی مدیران دولت اصلاحات برای ایجاد اخلال در جریان تشییع و تدفین بود.
در آن مقطع حوادث و جریاناتی بوجود امد که به دلیل نگاه ضعیف فرهنگی دولت اصلاحات سبب شد برخی افراد را نسبت به گذشته پر افتخارشان به تردید بیفتند. در آن زمان می خواستند فرهنگ دفاع مقدس به فراموشی سپرده شود و یا حتی زیر سوال برود.
در صورتی که حضرت امام (رض) در فرازی از سخنان خود می فرمایند: «… ما لحظه ای از عملکرد خود در دفاع مقدس نادم و پشیمان نیستیم …» ولی متأسفانه در دولت اصلاحات خلاف این دیده شد به رغم اینکه برخی نیز از منصوبین نزدیک حضرت امام (ره) هم بودند.
چالش های فراوانی پیش روی مسئولین و دست اندرکاران وجود داشت از شهرداری وقت تهران آقای الویری تا رئیس مجلس آن زمان آقای کروبی و حتی سازمان محیط زیست دولت اصلاحات برای جلوگیری از این حرکت به انحاء مختلف وارد عمل شده و کارشکنی می کردند. حتی در مواردی کار به شورای تأمین استان تهران نیز کشیده شد.
 اذیت و فشار زیادی روی کمیته جستجوی مفقودین وجود داشت. بخش عمده فشارها تبلیغاتی و روانی و توسط روزنامه های زنجیره ای بود.


این ایرادها و فشارها قبل از مراسم تشییع بود؟
 بله، البته کمیته جستجوی مفقودین زیر بار نمی رفت و ما بحث و نگاه مان کاملاً کارشناسی بود نه احساسی. حالا نکته جالب اینجاست هجمه فراوان آنان باعث شد آحاد مردم برای انجام این حرکت عظیم فرهنگی برانگیخته شوند. که در روز تشییع آن حضور حماسی و پرشور را شاهد بودیم. شاید بتوان آن را یکی از بزرگترین تشییع های انجام شده نامید.


استدلال مخالفین این حرکت چه بود؟ آیا بحث کارشناسی داشتند؟

ـ خیر، بحث کارشناسی نداشتند. بلکه بیشتر بهانه جویی بود. مثلاً اخیراً در حال بررسی اسناد و مدارک آن ایام بودم چشمم به نامه خانم ابتکار رئیس پیشین سازمان حفاظت

 محیط زیست افتاد. به مسئولین بهشت زهرا نیز متوسل شده بود به بهانه اینکه آلودگی ایجاد می شود؟
مگر جنازه ها تازه بودند؟
ـ خیر، آنها تصور می کردند استدلال می کنند در صورتی که ما می دانستیم بهانه جویی است، فقط می خواستند جلوی این حرکت گرفته شود. یا در جایی می گفتند شما کوه را از حالت طبیعی خارج می کنید! یا ترکیب کوهستان را به هم می زنید! 
منتهی واقعیت این بود که آنها به این حرکت اعتقادی نداشتند و چون خودشان از این فضا دور بودند، پیوندی با موضوع نداشتند.
 شاید نگرانی آنها تحت الشعاع قرار گرفتن دوم خرداد آنها از این حرکت معنوی آن هم در سوم خرداد بود. بطوری که حتی در چند مرحله محل آماده شده قبور شهدا را پر کرده بودند!


فرآیند کار چگونه انجام گرفت؟
 ـ ما ابتدا سازمانها و نهادهای مرتبط را وارد کار می کردیم. هر سازمانی فرا خور وظیفه اش مسئولیتش ابلاغ میشد. مثلاً صدا و سیما که الحق والانصاف با اطلاع رسانی، ساخت تیزر تهیه خبر و پوشش تصویری خوب پای کار آمد و یا سایر نهادهای کشوری و لشکری دیگر حدود سی چهل سازمان و نهاد را در کار مشارکت دادیم و آن را مدیریت کردیم.


چون کار توسط کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل با قدرت سازماندهی و اجرا شد، جریان اصلاحات به ناچار مجبور به عقب نشینی گردید.
مراسم در چه تاریخی اجرا شد؟
مراسم با برنامه ریزی های صورت گرفته در سوم خرداد ماه سال ۸۰ همزمان با سالروز حماسه آزاد سازی خرمشهر از محل نیاوران، جماران (بیت حضرت امام) به سمت جاده صدا و سیما و در نهایت تپه نورالشهداء انجام شد.
تعداد ۸ شهید گمنام روی دست مردم به ویژه خواهران و زنان در یک مسیر ۱۲ کیلومتری بدون خستگی تشییع شد. به دلیل همان حساسیت هایی که عرض کردم عموم مردم از اقشار مختلف بطور بی سابقه ای خودشان را به مراسم رسانده بودند. حضور جمعیت به قدری بود که سیل خروشان آن از جماران وصل به کلک چال شده بود. بطوری که حتی برای ما نیز غیر قابل تصور و حیرت انگیز بود. 
آنروز صحنه های عجیبی خلق شد. افراد مسن در مراسم حضوری فعال داشتند پیرزن ۸۰-۷۰ ساله با عصا تا بالای کوه آمده بود! شاید در موارد عادی در زمین صاف نمی توانست قدم بزند ولی به خاطر شهدا تا بالای کوه آمده بود!
در محل تدفین که تپه نورالشهداء نام گرفت ۵۰-۴۰ جانباز قطع نخاعی با ویلچر آمده بودند! البته من از معدود کسانی بودم که با هلی کوپتر از بالا ۲۰ دقیقه ای تمام این اطراف را نگاه می کردم. سیل خروشان جمعیت بر عکس شیب زمین به سمت بالا در حرکت بودند. روی تپه نورالشهداء هم مملو از جمعیت بود.
 یک نکته دیگر اینکه بخش عمده ای از این جمعیت مادران و زنانی بودند که خودشان را همپای آقایان به بالای تپه رسانده بودند و تا آخر مراسم حضوری پرشور و فعال داشتند.


این شهدا از کجا آمده بودند؟
زمان تفحص شهدا در تنومه عراق مجموعاً ۴۸ شهید پیدا شد که برخی از این شهدا نیز غواص و مربوط به عملیات کربلای ۴ و ۵ می باشند و البته اگرچه شهید بودن آنها برای ما احراز شد ولی متأسفانه هیچ هویتی ندارند. ۸۸ شهید گمنام را برای کلک چال تشییع کردیم.


بازخوردها چگونه بود؟ آیا به آن اهدافی که می خواستید دست پیدا کردید؟
بازخوردها بسیار خوب و دلگرم کننده بود. بعد از آن همه سم پاشی جریان اصلاحات برای عقیم گذاشتن طرح، فکر کنم برای مشایعت شهدا رقمی بیش از صد هزار نفر در مراسم شرکت کردند. این حرکت آن زمان یک بمب تبلیغاتی بود.
جریان به اصطلاح دوم خرداد بعد از حضور این جمعیت به شدت در موضع انفعال قرار گرفت حضور مردم پاسخی بود به کارشکنی و تبلیغات منفی آنها.
جالب اینجاست در بین جمعیت افراد بسیاری مشاهده می شدند که با فرهنگ دفاع مقدس به نظر مأنوس نبودند و حتی برخی مذهبی هم نبودند ولی به شهدا به عنوان قهرمان ملی اعتقاد راسخ داشتند و این نشان می دهد شهدا متعلق به همه اقشار جامعه هستند.
یکی دیگر از برکات این حرکت فراگیر شدن آن بود. بعد از آن خیلی ها مراجعه کردند و برای تشییع و تدفین شهدای گمنام در نقاط خاص شهرستان اعلام آمادگی کردند تحمل آن همه سختی و مرارت نتیجه داد و سبب شد این نهضت در سراسر کشور به ویژه ارتفاعات همه گیر شود و استقبال گسترده ای از سوی اقشار مختلف با سلایق گوناگون به عمل آید.
اما از همه مهمتر بعد از مراسم سوم یا شب هفتم شهدای کلک چال باخبر شدیم شخص مقام معظم رهبری بر سر مزار شهدای گمنام در تپه نورالشهداء حاضر شدند و این حرکت مهر تأییدی بر طرح و نیز تیر خلاصی به جریان به اصطلاح دوم خرداد و مخالفین بود.
 حضرت آقا همچنین در جریان این حضور توصیه ای نیز داشتند و فرمودند: « این مکان را به گونه ای بسازید تا مثل نگین بر شهر تهران بدرخشد و کوه نورد و غیر کوه نورد بتوانند از آن استفاده کنند»

و این سبب شد تا ما به سمت این سخنان حرکت و برنامه ریزی نماییم.

بعد از مراسم تلاش کردیم هیأت امنایی از سازمان های مختلف تشکیل بدهیم تا این مکان اداره شود. وزارت ارتباطات که در گذشته به مخابرات معروف بود پیشاهنگ شد برخی سازمان های لشکری هم علاقمند بودند از جمله جا دارد یادی از شهید «ورکش» فرمانده دژبان ناجا بشود که بسیار زحمت کشید و در تمام طول این ایام ما را کمک و همراهی می کردند.
بعد از اینکه مجموعه بنیاد حفظ آثار تحویل سردار باقرزاده گردید بحث ساخت و ساز یادمان تپه نورالشهدا سرعت بیشتری گرفت.
مسئله عمده تأمین برق فشار قوی بود بسیاری از لوازم مربوطه را با چرخبال MI-166 سپاه به بالا منتقل کردیم. چون منطقه در دالان باد هم قرار داشت و برخی ها البته با استدلال نیامدند، هر کسی ریسک نمی کرد ولی بچه های خلبان سپاه با جانفشانی پای کار بودند. البته بعدها خلبان آن در حادثه هوایی کرمان به شهادت رسید. خلبانان سپاه در محلی پرواز می کردند که هر آن احتمال داشت به قول خودشان هلی کوپتر پس بزند و سقوط کند. حتی زمانی که ابزار، وسایل و تیرهای برق و از همه مهمتر ترانس که بسیار سنگین و قیمتی بود را حمل می کرد بنا شد اگر عملیات به مشکل برخورد برای جلوگیری از فاجعه، خلبان لوازم را که به صورت اسلینگ حمل میشد بلافاصله رها کند.
واقعاً به صورت شبانه روزی برای انتقال این ابزار آلات زحت کشیده شد موفق شدیم با همکاری یکدیگر طی ۱۰ سورتی پرواز برخی لوازم ضروری را از پایین به بالا منتقل کنیم. در مقطعی از زمان بعد از تغییر و تحولات شهرداری منطقه یک کمک شایسته ای کرد. از جمله راههای سنگی را درست و سرویس بهداشتی را کار کرد.
اوایل سال ۸۴ سنگ مزار شهدا را نیز بنیاد تعاون سپاه هدیه کرد. مدتی سازه هم موقت توسط قرارگاه خاتم سپاه با همکاری موسسه شهید رجایی اجرا شد.
همانطور که عرض کردم بعد از ورود سردار باقرزاده به بنیاد حفظ آثار، معاونت فنی مهندسی بنیاد بیشتر از گذشته وارد عمل شد.
در یک برهه شروع به ساخت استخرها برای احیاء آب آن محدوده نمودیم، سپس برج نور موقتی روی دکل متروکه نیروی انتظامی سر پا کردیم، سپس در جهت اجرای فرمایشات حضرت آقا کم کم شروع به توسعه و اجرای بنای اصلی نمودیم. منطقه از لحاظ جغرافیایی و هوایی به دلیل صعب العبور بودن و وجود زمستانهای طولانی ۶ ماهه و شرایط آب و هوایی ناپایدار کار کردن بسیار دشوار است اصلاً بسیاری اوقات آب و هوا اجازه کار را نمی دهد. حتی گاهی ممکن است خسارات جانی و مالی وارد شود.
برای حمل مصالح مجبور شدیم تعدادی الاغ و قاطر بخریم و ۱۰۰ کیلو، ۱۰۰ کیلو مصالح و بار را کم کم از پایین به بالا منتقل کنیم.
بطور مستمر روزی ۵ الی ۶ تن بار اعم از ماسه، سیمان، گچ، آجر، شن و انواع مصالح ساختمانی را به بالا منتقل کردیم.
کارها را به گونه ای مدیریت کردیم در زمانهایی که نمیشود ساخت و ساز داشت، اقدام به حمل مصالح می کردیم یا مثلاً حفاری ها و سنگ شکنی ها را در زمستان انجام می دادیم.
میلگردهای سنگین ۱۲ متری توسط ۲ الی ۳ کارگر روی کول به بالا حمل شد. برای ساخت و ساز تپه نورالشهداء کارهای اعجاب آور بسیاری صورت گرفت. از جمله یک میله پرچم در بالا کار گذاشتیم که شاید در کل ایران نمونه اش اجرا نشد. یعنی امکان ندارد چنین دکلی در چنین ارتفاعی کار شده باشد آن هم با دست و نه ابزار دیگری!
میله پرچم با ۲۷ متر ارتفاع و ۳ تن وزن توسط دست به بالا حمل و نصب شد! کف پایه پرچم ۴۵۰ کیلو وزنش بود که به کمک ۲۵ کارگر و ۷ الی ۸ رأس قاطر متر به متر به بالا کشیده شد. در یک مورد ۳۰ متر بدون اتکاء به جایی داربست علم کردیم که بسیاری از داربستی ها نمی توانستند بالا بروند و می گفتند کار ما نیست.
برای آماده سازی فونداسیون حسینیه تپه نورالشهداء به تخته سنگهایی برخورد کردیم که نه قابل انفجار بود و نه دستگاهی برایخورد کردن آن داشتیم بلکه مجبور شدیم به روش اهرام ثلاثه مصر با کار گذاشتن میله در زیر سنگها با تعدادی کارگر آنرا بکشیم و ببریم. در یک مورد دیگر به قطعه سنگ بزرگی به ابعاده ۲ در ۳ متر برخوردیم که باید جابجا میشد من نمی دانم وزنش چقدر بود یک روز دیدم یک گردان سرباز آمدند و همه قبراق اند. از قبل هم تعدادی طناب بسیار ضخیم آماده کرده بودم و زیر سنگ هم صاف کرده بودیم. توسط آنها سنگ را روی لوله با هزار مشقت کشیدیم و بعد از قرق کردن دره آنرا داخل پرتگاه رها کردیم.
یا در مورد دیگری به قدری سنگ بزرگ بود که مجبور شدیم حفره ای بزرگتر از خودش بکنیم و انرا درون حفره هل بدهیم و دفن کنیم!
مهمترین مبحث ما بتون ریزی سازه اصلی بود که در یک مقطع سازمان توسعه فضاهای فرهنگی پیمانکاری را به ما معرفی کرد که در بهشت زهرا (س) ساماندهی قبور شهدا را انجام می داد. آنها خیلی خوب کار کردند و اسکلت و سقف حسینیه را تمام کردند یک استخر ۲۰۰۰ متری نیز ساختند.

مبحث مهم دیگر انجام یک پروژه سنگین آبرسانی بود که به مدت یک سال از شروع تا خاتمه به طول ۵ کیلومتر از نقاط بسیار صعب العبور انجام شد که هر کدام از این موارد در جای خودش حرفهای گفتنی بسیار دارد شاید الان نتوان آن را بازگو کرد.


متولی مجموعه تپه نورالشهداء در مجموع کیست؟
 متولی اصلی خود کمیته جستجوی مفقودین است.


چه برنامه هایی برای تپه نورالشهداء دارید؟
سوم خرداد هر سال مصادف با سالگرد تدفین این ۸ شهید گمنام مراسم باشکوهی با حضور گسترده مردم و با همکاری و هماهنگی سایر نهادها و سازمان ها برگزار می شود و همواره سعی می کنیم یاد و خاطرات این عزیزان را در جامعه زنده نگه داریم. یک برنامه توسط بچه های شهید شاه آبادی و هیأت عهد آدینه صبح های جمعه هر هفته برگزار می شود. سخنرانان و مداحان به نام کشور با حضور در این محل موجب رونق مراسم می شوند.
تشکیلات قوی راه اندازی شده که قابلیت پخش از صدا و سیم را دارد همه امکانات مورد نیاز نیز در آن مکان پیش بینی شده و از لحاظ امنیتی مشکلی ندارد. تقریباً اگر به مشکل خاصی از لحاظ آب و هوایی برنخوریم هر هفته بین ساعت ۳۰/۷ الی ۳۰/۸ بصورت زنده مراسم دعا و نیایش از شبکه سوم صدا و سیما پخش میشود. برای پخش زنده یک مراسم باید برای مسئله برق، امنیت لوازم و مکانی مناسب تدبیر داشت که همه را تأمین کرده ایم.
بسیاری از مسئولین در ایام مختلف به اینجا می آیند. از وعاظ نیز آقای پناهیان سخنرانی دارند و بسیاری از مداحان معروف تهران در اینجا حضور دارند هر چند برگزاری مراسم هفتگی هزینه بر است ولی تأمین می شود.
جا دارد مجدداً یادی از شهید «ورکش» کنم. ایشان در زمان حیاتش خیلی به این مجموعه توجه داشت که بعدها در سانحۀ آموزشی به درجه رفیع شهادت نائل گردید. ایشان یک بار به من توصیه کرد یک ایستگاه صلواتی در تپه نورالشهداء برقرار کنید تا روزهای پنجشنبه و جمعه به مردم چای صلواتی بدهد.
مدت ها بعد از شهادتش با یاری و مشارکت فرزندانش مکانی مناسب ایجاد و بصورت مردمی روزهای جمعه بصورت هفتگی بین ۵۰۰ الی ۲۰۰۰ نفر چای صلواتی توزیع می کنیم. ما هم در حد مقدورات خودمان چای و قند پشتیبانی می کنیم. صندوق هم تعبیه کرده ایم و مردم نذورات و کمک های خودشان را در آن می ریزند و کمک می کنند هر چقدر مردم کمک می کنند چهار تا هم ما رویش می گذاریم تا چراغ این صلواتی روشن بماند. الان شاید حدود ۱۰۰۰ نفر فقط مجموعه صلواتی شهید ورکش را اداره می کنند که همه کوه نوردند و کل سال را بین خودشان نوبت بندی کردند و به هر کس در طول سال دو نوبت می افتد و خودشان پنجشنبه می آیند کتری های برقی بزرگ را مرتب می کنند و از صبح ساعت ۶ چای می دهند تا ساعت ۱۲ ظهر هر چقدر جمعیت بیاید چای می دهند.


از رخدادهای کاری بیشتر صحبت کنید؟
 خیلی جاها اتفاقات را اگر کنار همدیگر قرار دهیم می توانیم به یک نتیجه برسیم. در مباحث عمرانی تپه نورالشهداء با آن همه مشکلات و مشقات اگر خود شهدا کمک نمی کردند اصلاً ممکن نبود کاری انجام شود. شاید اگر یک پروژه عادی بود بیش از ده ها نفر تلفات روی دست ما می ماند. بارها اتفاق افتاد بتن ریزی می کردیم بعد از اتمام کار شرایط جوی به هم می ریخت مثلاً ما گلدسته مزار را کار می کردیم وقتی به تاج آن رسید اختلافی بین ما و شرکت مشاور پیش آمد و مشاور می گفت این تاج سنگین است و باید با طراحی مجدد سازه را با یونولیت سبک کنیم حالا همه اینها انجام شد که به نیمه دی ماه سال رسیده بودیم و سابقه نداشت برف نیاید. آن شب ما به اختلاف خوردیم و تا طراحی و محاسبه کردیم که چه میلگردی کار کنیم مدتی طول کشید مجدداً کار را انجام دادیم و تاج را قنداق پیچ و تمام کردیم بلافاصله روز بعدش بیش از نیم متر برف آمد! باور کنید کار که تمام شد هفته ای ۳ الی ۴ روز برف می بارید بطوری که تمام راه ها به ایستگاه ۳ قطع شد و از این موارد بسیار بود.


آثار و برکات طرح چه بود؟
در مجموع این حرکت سبب شد بسیاری از خانواده ها و افراد متدین در کوه حضور پیدا کنند و علاوه بر پالایش فضای کوه موجب بهره مندی عموم به ویژه افراد متدین و خانواده ها از این اماکن شد. چیزی که شاید تا قبل از این به دلیل آلودگی های فرهنگی خیلی ها از این فضاها محروم بودند ولی به برکت شهدا این مسائل حل شد شاید با هزینه های بسیار نمی شد این فرهنگ را حاکم کرد اما توانستیم با این روش، حرکتی فرهنگی و با نشاط را در میان جامعه به ویژه ورزشکاران و طبیعت دوستان ترویج دهیم.
 در خاتمه جا دارد از همه خدمتگذاران این عرصه به ویژه شهید ورکش مرحوم سردار خادمی معاون هماهنگ کننده بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس، مهندس دانشی راد معاون فنی مهندسی بنیاد حفظ آثار و مرحوم عیسی جوادی و بسیاری از افراد دیگر که مجال نام بردن نیست یاد نماییم.

 

کد خبر: # 14951009899

دیدگاهتان را بنویسید