به مناسبت بیست و چهارمین سالگرد شهادت حسن باقری ؛

ژنرال حسن

صبای سلامت – مرد جوان نشسته است توی سنگر دیدگاه جایی که با خط اول عراقی ها چندان فاصله ای ندارد، در فاصله ای کمتر از پنجاه متر با دشمن، بدون ترس موقعیت دشمن و راهکارهایی را که ممکن است منجر به عبور از میان خطوط دفاعی شود، بررسی می کند. این چندمین روزی است که او با چند تن از نیروهای زبده سپاه تا این حد به دشمن نزدیک می شود.

تمام هدف او این است که بهترین راه را بیابد تا جان نیروهای رزمی ایرانی بی‌جهت به خطر نیفتد. مرد جوان، با ریش تنک و صورت لاغر اکنون یکی از عالی‌رتبه‌ترین فرماندهان سپاه پاسداران در جنگ است. حسن باقری فرمانده اطلاعات‌عملیات و مؤسس این واحد در جنگ.

چند لحظه دیگر او بر اثر اصابت یک توپ بر زمین می‌افتد. اما تا لحظه‌ای که جان در بدن دارد برای نگهداری از کشور، دین و پیروی از امام و رهبرش با بهترین روش‌ها می‌کوشد. با دید باز و سعه صدر و خوی اسلامی چنان که در تاریخ شیعه خوانده و مقتداهای خویش را تصویر کرده است.

باهوش، شجاع، غیرتمند و گشاده روست. بسیجی‌ها او را دوست دارند. دوستان سپاهی او را بن‌بست شکن صحنه‌های ناممکن می‌شناسند. برای او هر قضیه دو حالت دارد یا راهی برای آن خواهد یافت یا راهی برای آن خواهد ساخت. غیر ممکن وجود ندارد. اراده انسان هر غیر ممکنی را ممکن خواهد کرد.

او در یادداشت‌های خود چنین نوشته است: «این جنگ فرصت‌های طلایی بسیاری جهت رشد استعدادها به ما داده است. نیروهای ما با توجه به بعد انقلابی که دارند و چشم و گوش بسته تابع قانون‌های از خارج آمده نیستند، می‌توانند از قالب‌های پیش‌ساخته خارج شوند و با فکر سازنده خویش، روش‌هایی ابداع کنند که دشمن نخواهد توانست به سادگی و با این نیروها به دفاع در مقابل آن برخیزد.»

حسن باقری نماینده شایسته‌ای از جوانان انقلابی و سپاهیان پیرو حقیقت عصر خود است. در پی این است تا مشکلی از جنگ حل شود نه اینکه خودی نشان دهد. بارها به فرماندهان و نیروهای سپاهی تأکید می‌کند که ما آمده‌ایم باری از دوش جنگ برداریم نه اینکه جنگیدن تبدیل به شغل ما ‌شود. با همه وجود به این مسأله توجه دارد که باید در برابر خدا و مردم پاسخگو باشد و احساس مسئولیت ‌کند.

دغدغه اصلی او حفظ جان و سلامتی جوانانی است که در جنگ حضور دارند و تحت نظر او می‌جنگند، از این‌ رو بسیار روی شناسایی تأکید می‌کند: «اگر خودمان در این عملیات‌ها شهید نشویم، در روز قیامت هیچ جوانی نداریم که به خانواده شهدا بدهیم. کافی است یک فرزند شهید روز قیامت یقه ما را بگیرد که پدر من تحت فرماندهی تو بود. چرا کوتاهی کردی؟ چرا درست قبل از عملیات شناسایی نکردید که شهید بیشتر ندهید؟»

خود را وقف آرمان‌های والایی که دارد کرده است اما با این حال به زندگی خانوادگی هم توجه دارد و اوقات محدودی را که با خانواده می‌گذراند بسیار با کیفیت و عمیق است. همسری دوست داشتنی و پدری دلسوز و پر مهر است.

حسن باقری در هنگام شهادت ۲۶ سال سن داشت و چهار سال در سپاه خدمت کرد که سه سال تمام آن در جنگ گذشت.

او برای دفاع فرمانده‌ای مقتدر، باهوش، فهمیده و صبور به حساب می‌آمد، ژنرالی جوان که تدبیر یک پیر خردمند و فرزانه را داشت و شجاعت و صلابتی که از ایمان او نشأت می‌گرفت. حسن نهم بهمن سال ۶۱ در هنگام شناسایی برای عملیات والفجر مقدماتی روی تپه‌های رملی فکه بر خاک می‌افتد و آرام می‌گیرد.

خبر شهادت حسن باقری موجی از اندوه را در میان فرماندهان برمی‌انگیزد، شهید مهدی زین‌الدین می‌گوید: «برنامه دیدار با امام پیش آمد. ما به دیدار امام رفتیم و قضای الهی حسن را به دیدار با خدا برد. نزدیک ظهر بود که دیدیم بچه‌ها خبر از یک اتفاق می‌دهند. اول گفتند برادر بقایی شهید شده، گاهی می‌گفتند برادر حسن هم بوده و خلاصه بعد از تحقیق متوجه شدیم که برادر حسن و مجید هر دو با هم شهید شده‌اند. خبر جداً مثل کوهی روی سرمان خراب شد. همه جمع بودیم، برادر محسن، رشید، رحیم. ادامه جنگ زیر سؤال بود، که خب حالا ما دیگر حسن نداریم، ما فرمانده قرارگاه کربلا نداریم، چطوری می‌خواهیم این جنگ را ادامه بدهیم؟»

با شهادت حسن گویی ادامه جنگ زیر سؤال رفته است. فتح‌الله جعفری می‌گوید: «شهادت حسن در فکه، قرارگاه خاتم‌الانبیا و فرماندهان را در غم سنگینی فرو برد. آن شب کسی نخوابید. چند روز فرماندهان سپاه و ارتش در عزا و ماتم به سر بردند.

همان شب خبر شهادت او از رادیوهای بیگانه شنیده شده و عراقی‌ها در جبهه فکه آتشباری سنگینی را به راه انداختند، حتی با گلوله‌های رسام در آسمان اعلام شادی می‌کردند.»

محسن رضایی فرمانده سپاه نیز در مورد شهادت این ژنرال جنگ می‌گوید: «تا مدت‌ها باور نمی‌کردم ایشان شهید شده. یعنی ارتباط ما این قدر ناگسستنی بود، نمی‌خواستم قبول کنم که شهید باقری دیگر در جمع ما نیست. اگر بگویم حسن باقری بن‌بست‌شکن جنگ بود حرف گزافی نیست. البته بعدها دوستان دیگری آمدند و کمک کردند. اما تا آخر جنگ و حتی تا امروز کسی شهید باقری نشد. در واقع شهید باقری برای ملت ما یک سرمایه بزرگ بود.»

حاج آقا کمالی امام جماعت مسجد صدریه گفته است: «وقتی شهید شد افراد رده بالای سپاه و نهادها به منزل ایشان رفت‌و‌آمد داشتند. برای اهالی محل سؤال بود که مگر او چه مسئولیتی داشت. وقتی سرلشکر محسن رضایی منزل‌شان آمد خیلی گریه می‌کرد. شانه‌هایش را مالش دادم و گفتم شما باید بیش از اینها صبور باشید. ایشان گفت: آخر شما نمی‌دانید او بازوی ما بود، او امید ما بود، چشم دل ما بود.»

علیرضا عندلیب در مورد او گفته است: «در مورد انسان‌های موفق تعبیری به کاربرده می‌شود که می‌گویند انسان‌های موفق کسانی هستند که انگار بار دومشان است که زندگی می‌کنند. حسن یک چنین ویژگی داشت. یعنی چنان پخته بود که گویی همه اتفاقات را قبلاً گذرانده است.

او بیش از آنکه فرمانده باشد یک معلم بود مثل معلمی که تجربه‌ها و اندوخته‌های قبلی‌اش را مرور می‌کرد.

حسن باقری واجد تفکری بود که بعد از دهه ۹۰ به آن تفکر استراتژیک می‌گویند. با اینکه حسن مربوط به قبل از دهه ۹۰ است، ولی تفکر و شکل‌ گیری‌اش براساس تفکر استراتژیک است. حسن در زمان آینده می‌نشست و برای زمان حال برنامه‌ ریزی می‌کرد. این خصلت آدم‌های استراتژیست است که می‌توانند چنین پروازی در زمان داشته باشند.

کسانی که می‌خواهند به بزرگی برسند باید میل، عطش و اشتیاق سوزانی به خدمت کردن داشته باشند و حسن چنین شخصیتی داشت. عطش برای خدمتگزاری در نگاه حسن به یک ارزش اساسی تبدیل شده بود.» نهم بهمن ماه سال ۶۱ یکی از بزرگترین نظریه پردازان پایداری مردم این سرزمین به خاک نشست. جان بر سر ارزش‌هایی گذاشت که با تمام وجود به آن باور داشت.

از: محمدعلی آقامیرزایی

 

کد خبر: # 149511141348

دیدگاهتان را بنویسید