ویلای ساحلی، خانه‌ای امن در دل جامعه ناامن

یادداشت مهدی قنبر، نویسنده و منتقد سینما

به گزارش صبای سلامت، از پایگاه خبری سینما جریان، کیانوش عیاری با تیزهوشی خاص و رندانگی  هنرمندانه‌ی خودش  فیلم « ویلای ساحلی»  را نوعی انتخاب مصلحت‌اندیشانه می‌داند اما این فیلم مصالح‌نگر،  دارای کنایه‌ها و نگاهی انتقادی نسبت به جامعه است. «خیانت‌درامانت» تم اصلی فیلم «ویلای ساحلی» است اما این موضوع از دو وجه دیده می‌شود. سطح کلان آن به شخصیت «بهرام چاوشی» مالک اصلی «ویلای ساحلی» بازمی‌گردد. او از اموالی که به امانت در اختیارش بوده  باخیانت در آن سوء استفاده کرده به دلیل اختلاس متواری شده است. سطح دیگر خیانت‌ در امانت هم به فرخ و یونس برمی‌گردد. که هر دو (فرخ و یونس) از سر ناچاری مجبور می‌شوند در امانتی که در اختیارشان قرارگرفته خیانت کنند تا از پس مخارج زندگی‌شان برآیند. در هر دو سطح خیانت‌درامانت صورت گرفته است. اما یکی به نیت مال‌اندوزی و دیگری  از سر ناچاری. یکی اموال ملتی را به سرقت برده و دیگری از خانه شخصی که به امانت  داشته سوءاستفاده کرده است. اما در قانون گویی هردو برابرند چه تخم‌مرغ دزد چه شتر دزد. در این فیلم اما دزدی به دزد دیگری زده است.

اساساً زمانی که کیانوش عیاری یک ساختمان ثابت را به‌عنوان لوکیشن وقایع و اتفاقات در نظر می‌گیرد بی‌شک آن مکان شخصیت ثابت و معناداری پیدا می‌کند. ازاین‌رو باید پذیرفت که « ویلای ساحلی» یک شخصیت مهم کلیدی و نمادین دارد. ویلایی که مالک اسمی آن فرار کرده و رفته است و  پر از وسایل و عتیقه‌جات گران بهایی است که برخی در پی سرقت آن هستند. سرایدار جدید این ویلا هم ناچار می‌شود برای معاش اتاق‌های آن را اجاره ‌دهد تا خرج خانواده و بدهی نزدیکانش را بپردازد. در این  میان هم مسافرانی در این ویلا تردد می‌کنند که هر یک داستان‌های متفاوتی دارند. دختر فراری که با حمایت زنان ویلا از دست برادر متعصبش نجات داده می‌شود. گروه فیلم‌سازی که برای ساخت سریالی به این ویلا می‌آید و چون کارگردان آن گروه « کیومرث پوراحمد » است که تصادفاً در لوکیشنی با همین مختصات خودکشی کرده تداعی‌گر یک اتفاق تاریخی می‌شود.  اکثریت حاضرین در این ویلا جوانان، دختران و پسرانی هستند که چون محدودیتی برای حضور در هتل‌های رسمی کشور دارند پا در چنین محلی می‌گذارند. «ویلای ساحلی» با حضور شخصیت یونس برای آنان  به‌نوعی پناهگاهی امن تبدل می‌شود  چنانچه باوجود حوادث و دعواهای مکرر در آن بازهم این ویلا را ترک نمی‌کنند و داستان فیلم ادامه پیدا می‌کند.

افراد حاضر در این ویلا در یک‌چیز باهم مشترک‌اند. همگی به این «ویلای ساحلی» نیاز دارند.  این ویلا ماهیت و علت حضورشان را تعریف می‌کند. مالک اصلی که رفته هنوز هم با وجود اینکه اختلاس کرده به بازگشت می‌اندیشد. زیرا آن را به فردی امین سپرده تا از ویلا و عتیقه‌هایش محافظت کند. او هویت خود را در آن ویلا جستجو می‌کند و خانواده‌اش حتی روی گیاهانی که در آن ویلا می‌رویند حساسیت دارند. «یونس» که مسئول مراقبت از این خانه است نیز نسبت به آن احساس مسئولیت می‌کند زیرا این خانه جدید به او و خانواده‌اش شرایط زیست بهتری می‌دهد. فرخ، دایی خانواده که به دلیل تسویه بدهی‌هایش دست از سر خانه و خانواده یونس که اکنون به گنج رسیده‌اند برنمی‌دارد با کمک یونس از این ویلا و اجاره اتاق‌های مجلل، زیبا و بزرگ آن می‌کوشد تا بر مشکلات اقتصادی خود و البته یونس فائق آید. جوانانی که به دلیل قوانین پذیرش مسافر در هتل‌ها از حضور در این ویلای ساحلی و امن استقبال می‌کنند. این «ویلای ساحلی» محمل، محفل و مأمنی برای همگی مالکان قدیمی، جدید و مستأجرانش است. در ویلا مانند هر خانه امن دیگری شاهد اختلاف‌ها، درگیری‌ها، نزاع‌ها و نیز شکل‌گیری دوستی‌ها، شادی‌ها و غم‌ها هستیم. این ویلای ساحلی بی‌اغراق یک سرزمین رؤیایی و مدینه فاضله‌ای است که کیانوش عیاری در ذهن می‌پروراند. در این خانه هر اتفاقی بیفتد کسی به کسی ظلم نمی‌کند. حتی وقتی از بیرون افرادی دزدانه وارد خانه می‌شوند تا نسبت به یکی از اهالی خانه تعرض کنند با همکاری و هماهنگی همه اعضای ویلا که البته اختلافاتی هم دارند به بیرون هدایت می‌شوند. پس دعوا و درگیری و اختلاف‌نظر در این خانه هست اما ظالمی از بین آن برنمی‌خیزد.

برخلاف نظر «ساناز» دختر خانواده اگر ملک کسی را به غیر اجاره داده شود و خیانت‌ در امانت شود او مجرم است. اما در اینجا مالک که خود جرمی مرتکب شده  و امید به بازگشت دارد از مشکلات «یونس» با خبر است پس او را می‌بخشد تا مشکل حل شود. در این خانه ویلایی همه به هم کمک می‌کنند و در حمایت یکدیگر برمی‌خیزند اما همدیگر را به صلابه نمی‌کشند. حتی شخص مسافری که در همه دعواها، بی‌ربط و با ربط وارد می‌شود و کتک می‌خورد در حمایت یکی از مسافرین که به این خانه پناه آورده هم وارد دعوا می‌شود و از ارتکاب یک قتل ناموسی جلوگیری می‌کند.

این «ویلای ساحلی» پاک و پاکیزه و دور از پلشتی است، زیرا هم مالک اول «که در فیلم گریخته است» و هم صاحب‌خانه دوم «که مردی متدین» است به کسی اجازه ورود با کفش آلوده را نمی‌دهند. یعنی با وجود اینکه از قوانین مرسوم جامعه تبعیت نمی‌کند و قوانین نانوشته خود را دارد اما سرزمین پاکی است و نباید آلودگی را از بیرون به آن وارد کرد.

این «ویلا ساحلی» اگرچه در ظاهر صاحب‌خانه‌ای دارد که مقید است اما او نیز در شرایط خاص و برای تأمین شرایط مالی خانواده در برخی موارد از خطوط قرمزش عبور می‌کند و با تعدیل شرایط آن را اجرا می‌کند. وقتی متوجه می‌شود دو اتاق به دختر و پسری اجاره داده‌شده با جابجایی آن میان آن‌ها مسئله را ختم به خیر می‌کند و تصمیم سختی نمی‌گیرد تا خانواده‌اش را متضرر کند.

شاید در نگاه بدبینانه نوعی تحلیل آنارشی هم در این خانه بتوان دید. این‌که بگوییم این‌یک اشل از جامعه بزرگی است که امروزه در آن زندگی می‌کنیم اینکه بگوییم افراد این خانه هر یک در حال برداشتن کلاه یکدیگرند. شخصی اختلاس کرده و در رفته و دیگری خانه او را اجاره می‌دهد و دیگری قانون مدنی جامعه را دور می‌زند بدون شناسنامه به ویلای ساحلی می‌رود و… . همگی ظاهر و پوسته رویی آن است. اساساً آنارشی، خود در برابر قوانین سخت‌گیرانه یک اعتراض محسوب می‌شود. پس اگر ریشه‌یابی هر یک از این نمونه‌ها انجام شود می‌توان دریافت که چون خارج از این خانه  قوانین سخت‌گیرانه وجود دارد تمامی این افراد خود را به این «ویلای ساحلی» می‌سپارند زیرا قوانینش سهل‌تر و تعاملی‌تر است و می‌تواند امنیت بیشتری برایشان به همراه ‌آورد.

نام «پژمان جمشیدی» و «رضا عطاران» در کنار «کیانوش عیاری»  ترکیب عجیبی و بسیار نامتجانسی است برای مخاطبانی که سینمای عیاری را دنبال می‌کنند. زیرا او فیلم‌ساز ژانر کمدی و بازاری نیست و در آثارش از نا بازیگران و بازیگران بکر استفاده می‌کند. اگر هم با بازیگرانی که هرچند کمدین هم بوده‌اند مانند «مهدی هاشمی» سود می‌جوید آن را در فضای درام و ملودرام بکار می‌گیرد و اساساً باوجودآنکه  خودش تهیه‌کننده بسیاری از کارهایش بوده اما از سلبریتی برای جذب گیشه استفاده نکرده است. ازاین‌رو حضور «پژمان جمشیدی» که اکنون به چهره‌ای بفروش تبدیل‌شده بسیار جالب‌توجه است.

بازی که «پژمان جمشیدی» در این فیلم ایفا می‌کند نیز نسبت به برخی از فیلم‌هایش متفاوت‌تر است. او می‌کوشد شخصیت مرد میان‌سال و متدین را چنان اگزجره جدی اجرا کند که تضاد شخصیت «یونس» در مقایسه با داده‌هایی که مخاطب از بازی‌های قبلی او دارد به خلق کمدی برسد. این امر عمدی است. خلق کمدی موقعیتی که در قالب یک شخصیت معتقد، مستأصل و منطقی ایجاد می‌شود تا رضا عطاران آن قالب خشک را بشکند. شکسته شدن چنین شخصیت متناقضی برای مخاطب ایجاد خنده می‌کند. خنده‌ای که پس از پایان، تأملی نیز در پی دارد.

به‌عنوان‌مثال می‌توان به سکانس پایانی مهم در فیلم اشاره کرد که متأسفانه پایان بسیار بد فیلم عیاری و نشان از استیصال کارگردان در ساخت چنین آثاری دارد. فیلم «ویلای ساحلی» با تماس تصویری «یونس»، و «چاوشی» به شکلی دم‌دستی به پایان می‌رسد. این سکانس علاوه بر اینکه نمره منفی برای کارگردان و نویسنده اثر است نوعی عدم باورپذیری مخاطب را نیز رقم می‌زند. زمانی که شخصیت «یونس» با ویژگی‌هایی که عنوان شد به همراه داده‌هایی که از بازی جمشیدی که از قبل می‌شناسیم در دل یک فیلم کمدی قرار است متحول شده و ابراز ندامت کند با خنده تمسخرآمیز مخاطب روبرو می‌شود. اتفاقی غیرمعقولی که نشان از جمع اضداد برای مخاطب است.

علی‌رغم توضیحات مصلحت‌اندیشانه او درباره علت ساخت این اثر، در مجموع می‌توان گفت فیلم جدید «کیانوش عیاری» در انتخاب بازیگران، داستان و شخصیت‌پردازی، روایت‌ها و حتی کمدی آن بسیار مرموز و جمع اضداد است. همین جمع، آن را برای مخاطبی که با سبک فیلم‌سازی او آشنا است پیچیده‌تر کرده است زیرا هر تحلیلی را برای هریک از موارد فوق ارائه کند قطعاً یک مصداق هرچند ضعیف در نقیض آن وجود دارد. قابلیتی که بی‌شک از فیلم‌ساز کهنه‌کاری مانند «کیانوش عیاری» می‌توان سراغ گرفت. آن‌هم در دل فیلمی که در ظاهر کمدی و گیشه است و خود کارگردان آن را مصلحت‌اندیش می‌داند!

پایان پیام/

کد خبر: # 1402100218875