نخ تسبیح فرهنگ مشترک

صبای سلامت ، از معیارپرس – اخیرا رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌ جمهوری نسبت به پخش برنامه ای علیه زبان فارسی واکنشی به جا داشته و در صفحه کاربری خود در اینستاگرام نوشته است: “هم‌زیستی مهربانانه مردم ایران که از قرن‌ها پیش تا به امروز امتداد یافته، گواهی روشن بر بطلان ادعاهای پروپاگاندیست‌هایی است که به اسم رسانه‌نگار در آسمان لندن، رویای تجزیه ایران یکپارچه را رصد می‌کنند[…] وی تصریح کرده است : دوست داشتن این زبان البته منافاتی با تعزیز و تعلیم و حفظ زبان‌های محلی ندارد. این زبان‌ها هم پشتوانه فرهنگ ما هستند و اگر با جان و دل از آن‌ها صیانت نکنیم، بخش مهمی از فرهنگ مشترک ما از دست خواهد رفت.”
اکنون بر کسی پوشیده نیست که از دیر باز – حتی زمانی که فقط آثار کشف شده توسط باستانشناسان با ما سخن می‌گویند ، بخش بزرگی از مردم منطقه عظیمی درغرب قاره کهن و تا حدودی شرق قاره سبز، بامراودات اقتصادی و زندگی مسالمت در کنار یکدیگر، (البته که تاریخ نزاع‌هایی را نیز در خود یادگار دارد اما کمتر آثاری از انگیزه های قوم پرستی در آن نزاعات دیده می‌شود) فرهنگی را پدید آورده‌اند که ازهزاره های دور، دارای ویژگی‌های مشترک میان اقوام این پهنه وسیع است. این فرهنگ راهرچه بنامید ،این واقعیت که فرهنگ یادشده فرهنگ مشترکی است که مانند نخ تسبیح حافظ یک پارچگی اقوام این وسعت ازخاک کره زمین است را نمی‌شود انکار کرد.
این یک توهم نیست که بدخواهان این پیوند فرهنگی را برنمی تابند و به انحاء مختلف سعی در ایجاد اختلاف می‌کنند. اگر به تاریخ رجوع کنیم همواره این ستیزه جریان داشته و البته برخی از خودی‌ها نیز اغلب ناآگاهانه با آن همراه شده‌اند. به عنوان سند این گفته حد اقل می شود به تاریخ چند قرن اخیر مراجعه کرد ؛ قرونی که استعمار کشورهای اروپایی سرزمین‌های آسیایی را تحت اشغال خود درآوردند. مبارزه با زبان فارسی درشبه قاره از مهمترین نمونه‌های قابل ذکر است.در کنار آن باید از توطئه‌های جداسازی بخش‌های مهمی ازسرزمین “مادر” سخن گفت و تاریخ‌سازی جعلی صورت گرفته، تا یک قوم از اقوام دیر سابقه سرزمین پهناور را به عنوان بیگانه معرفی کند به طوری که هنوز پس از چند قرن این بیگانه پنداری علی رغم تعارفات سیاسی‌ها و دلسوزی‌های اندیشه ورزان دو سوی اقوام این فرهنگ مشترک، زهر خود را بر جان تمدنی این فرهنگ مشترک تزریق می‌کند!
این که درتاریخ انقراض دودمان صفوی به وسیله قوم “غلجایی” را حمله “افاغنه” به ایران قلمداد کردند ، (البته ناتوانی آن‌ها در یک پارچه نگه‌داشتن ایران و توفیق نادر شاه افشا‌ر در حفظ این یک پارچگی، در اثرگذاری این القا بی نقش نبوده است) به طوری که ماعوام این سرزمین در این دهه‌های گذشته به واقع آن هارا قوم بیگانه می پنداشتیم نه پاره تن فرهنگ مشترک، محصول همان ستیزه جویی مخالفان یک پارچگی فرهنگی این پهنه جان بخش است و البته درغرب این پهنه وسیع فرهنگی توطئه‌ها سهمگین و زهرآگین تراست.
در باره این یک پارچگی فرهنگی ده‌ها و صدها کتاب نوشته شده و باز به همان شمار می‌توان نوشت .برای جلوگیری ازاطاله بیش ازحدکلام به یک نمونه ازحیات زنده و مثمر زبان فارسی در آسیای صغیراشاره می کنم و شاهد مثال می‌آورم:
در زمانی که شاه اسماعیل صفوی در ایران حکومت می کرد و به زبان شیرین ترکی شعر می سرود، سلطان سلیم پادشاه عثمانی ورقیب جنگی شاه ایران، علاوه براین که شاعران و ادیبان فارسی گوی رابزرگ می داشت،خود به فارسی شعر می‌گفت. البته نباید اشعار فارسی بر ستون‌های قصر پادشاهان عثمانی را از نظر دور داشت.
باز به مناسبت وضرورت دراین باره سخن گفته آید! باشعری ازسلطان سلیم مبحث را پایان می برم.
شعر زیر از سروده‌های سلطان سلیم است:
” ای دو عالم فدای یک نگهت
عقل حیران ز نرگس سیهت
مهر بارد ز زلف شبرنگت
ماه تابد ز گوشه ی کلهت
اهل دل را جز این مرادی نیست
که سپارند جان به خاک رهت
بهر سوز دل سلیمی زار
گل گل افروخته رخ چو مهت “

سید ابوالقاسم موسوی

کد خبر: # 1400111615614